📚《غزلستان 》سروده های علی معصومی 📚

🟡💠عمری غزل شدم که غزالی شوی مرا💠 🟡

تبلیغات تبلیغات

نداری؟

نداری یک شهر بی تابم خبر داری؟ نداری صد چشم بی خوابم نظر داری؟ نداری در خاطر نازک تر از برگ بهارت یادی از این بی بار و بر داری؟ نداری شب پرسه هایم نذر مهتاب نگاهت اما تو در خوابم گذر داری؟ نداری دلواپسی دارم فقط در اشتیاقت آیا تو هم یک مختصر داری؟ نداری تلواسه های دوری و چشم انتظاری دود دل و خون جگر داری؟ نداری افتاده در دامت هزاران جان عاشق آنسوی این یال و کمر... داری؟ نداری پیداست از حال و هوای رقص شالت اندیشه هایی توی سر داری، نداری؟ از کوزه های شهد
در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

آخرین مطالب این وبلاگ

مطالب پیشنهادی

آخرین مطالب سایر وبلاگ ها

جستجو در وبلاگ ها