📚《غزلستان 》سروده های علی معصومی 📚

🟡💠عمری غزل شدم که غزالی شوی مرا💠 🟡

تبلیغات تبلیغات

بوق ممتد

بوق ممتد مهیا کن از شوکران جرعه ای که در جان خود شعله ها سر کشم نشد قسمتم ساحلی از تنت که در صخره ها موج در بر کشم از این پس به طغیان من خنده کن که سر در گریبان خود برده ام پر از انجمادم، ترک خورده ام به تصویر بی جان من خنده کن مه آلوده ام در غبار سکوت تراویده در نم نم خویشتن چنان جنگل گم شده در مه ام چنان قله در ازدحام سقوط پر از بغض سرد فرو خورده ام پر از زخم هایی که...نشمرده ام دلاشوب دل های افسرده ام نه، شاید درون خودم مرده ام هبوتی به شرابه های خودم
در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

آخرین مطالب این وبلاگ

مطالب پیشنهادی

آخرین مطالب سایر وبلاگ ها

جستجو در وبلاگ ها